تو رو حتی تو رویا هم ندیدم
ولی یه عمر جات خالیه پیشم
ندیدمت چه احساس غریبی
ندیدمو برات دلتنگ میشم
فقط بگو کدوم هفته کدوم روز
کجا منتظر رسیدنت شم
وقتی بیایی نسل طوفان در رکابت
جنگل به جنگل این سواران در رکابت
وقتی بیایی روی بال اسب خورشید
توسنترین آتش رکابان در رکابت
وقتی بیایی آسمان نوشان خاکی
آتش نفس,بی مرگ مردان در رکابت
ما قامت سبز تو را از دور دیدیم
ای هر چه موج و هر چه طوفان در رکابت
ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد
ویرانه نه آن است که فرهاد فرو ریخت
ویرانه دل ماست که هر جمعه به یادت
صد بار بنا گشت و دگر بار فرو ریخت
میدانم آن هنگام میآیی که دستان کودکی در سرمای زمستان محتاج گرمای ابدی است.
میدانم آن هنگام میآیی که جز تو هیچ کس گرمای زمین نیست.
باخود می گویم:وقتی می بینی حواست سر نماز پرت چیزهایی می شودکه غیر از خداست به خدا اعتماد نداری که او می تواند گره هر مشکلی که به ان فکر می کنی بازکند.. بدان پس بدانکه چه ظلمی در حق خودت کردی!چون تو نیازبه ارامش داری وارامش بانماز خواندن خالصانه میسر می شود.انجا که بدانی بجز تو وخدا کسی نیست خلوت نماز خواندن است..اگر ارامش نداری خودت خواسته ای که نا ارام باشی!لحظه ای فقط لحظه ای از دنیا جدا نمی شوی تا ببینی ان بالاها چه خبر است...چه ارامشی در انتظارت است... تو توباور نداری که کسی غیراز توست که به مشکلت فکر می کند.و منتظر حرف زدنت است,حرف زدنی که حواست به او باشدنه به مشکلی که خدا گفته به ان فکر نکن ان را به من بسپار!
ادامه مطلب ...