تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

حرف نمی زنند, عمل می کنند


زندگی مانند زمینی است که تازه بر آن برف نشسته است.


تک تک گام ها نشان خواهد داد که کجا را برای راه رفتن انتخاب کرده ایم


و هرگز نمی توانیم جای گامهایمان را بپوشانیم.


صداقت


نیز بدین گونه است.ما یا صادق هستیم یا نیستیم


هیچ راه میانه ای  وجود ندارد.


هیچ صداقت نسبی وجود ندارد.


بزرگان راجع به شعار بالا صحبت نمی کنند


بلکه در زندگی به آن عمل می نمایند.



بهار نزدیک است



روزگار همیشه بر یک قرار نمی ماند


روز دارد و شب دارد


روشنی دارد و تاریکی دارد



کم دارد و بیش دارد


دیگر چیزی از زمستان نمانده تمام می شود



 و بهار می آید






ساعتی برای خود



چقدر شایسته است که انسان ساعتی برای خود داشته باشد


که هیچ چیز او را به خود مشغول نکند


و در این ساعت خود را محاسبه کند


و ببیند چه کاری به سود خود انجام داده 


 و چه کاری به زیان خود





دستانت سمت کدام آسمان است

آنگاه که غرور کسی را له می کنی


آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی


آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی 


آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری 


آنگاه که حتی گوشت را می بندی


 تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی


آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری


می خواهم بدانم دستانت را بسوی کدام آسمان داز می کنی


 تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟

پول,عشق,زندگی




با پول میشود خانه خرید ولی آشیان نه


رختخواب خرید ولی خواب نه


ساعت خرید ولی زمان نه


می توان مقام خرید ولی احترام نه


می توان کتاب خرید ولی دانش نه


دارو خرید ولی سلامتی نه


خانه خرید ولی زندگی نه


و بالاخره می توان قلب را خرید ولی عشق را نه