تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

مبارک باد



لطف خدا شامل به هنگام دعا شد

چون نام من مقبول قلب مرتضا شد


منّت سرم بنهاد از بهر کنیزی

تا همسرم سلطان دشت لاله ها شد


اول کسی بودم که در بیت حسینی

فرزند زیبایی به دامانم عطا شد 


ادامه مطلب ...

ساده مثل آسمون

تو میتونی خیلی راحت شاد باشی و با طراوت
سرنوشتو خدا واست مینویسه
سخت نگیرو مهربون باش
ساده مثل آسمون باش
سرنوشتو خدا واست مینویسه
تو میتونی خیلی راحت شاد باشی و با طراوت
سرنوشتو خدا واست مینویسه
سخت نگیرو مهربون باش
ساده مثل آسمون باش
سرنوشتو خدا واست مینویسه
♫♫♫
با توکل به خدا دلتو دریا کن
با طراوت باش دنیا رو زیبا کن
مهربون باش با همه مهربون مثل خدات
با همه راه بیا تا دنیا راه بیاد باهات
♫♫♫
مشکلات همیشه هست خم به ابروت نیار
تو بخوا میتونی غصه ها رو جا بذار
گاهی آدم یادش میره که مسافره
لحظه لحظه ش فرصته نذار از دست بره
♫♫♫
تو میتونی خیلی راحت شاد باشی و با طراوت
سرنوشتو خدا واست مینویسه
سخت نگیرو مهربون باش
ساده مثل آسمون باش
سرنوشتو خدا واست مینویسه

پایان خوش

 زیباست بی مقدمه دلت بخواهد   بهترین باشی 


نگاهت زیباترین نگاه عالم شود 


حست لطیفترین احساسها  و روحت پاکترین روحها  


  زلال باشی مثل آبی دریا مثل آبی آسمان  قدربدانی و مهربان باشی



آغاز کن از همین حالا 


و دفتر زندگیت را به بهترین شکل ممکن به پایان برسان 


و تا ابد در خاطره ها ثبت شو




چرا اینقدر سخت زندگی می کنیم؟

زنده بودن کافی نیست 


باید با عشق زندگی کنیم تا بفهمیم چقدر زندگی ساده ست ..



 زندگی نفسهای من و تو  است هر چقدر عمیقتر زندگی شیرین تر ...


  زندگی بستن یک چمدان است ..



برای رفتن به سفری که علاوه بر خوشیها, سختیهایی هم دارد...


و یا به قول سهراب زندگی شستن یک بشقاب است  :)


به همین سادگی :)


پس چرا اینقدر سخت زندگی می کنیم ؟؟؟؟


زندگی برایمان از کندن کوه هم سختتر است...




باید بروم

  


روی   لبه باغچه راه میرفتم گاهی آرام ,گاهی تند و گاهی میدویدم  



 به مساله پیش آمده فکر میکردم که چطور می توان حلش کرد..


 در  حین این رفتنها و دویدنها بود که یادم آمد


 روز اولی که می خواستم روی این لبه باریک راه بروم ترس از افتادن گاهی مانع حرکتم می شد


 ولی آنقدر رفتم  تا دیگر هیچ هراسی از افتادن در دلم نبود ...


باید از زمین خوردن نترسم باید بروم 


  حتی    اگر   چندین بار  هم زمین بخورم بلند شوم گردوخاکها را بتکانم و به راهم ادامه دهم  ..