تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

قدرش را بدان

خیلی چاق بود .پای تخته که می رفت کلاس پر میشد از نجوا ....


تخته را که پاک می کرد بچه ها ریسه می رفتند 


و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد...


آنروز معلم با تانی وارد کلاس شد .کلاس غلغله بود.


یکی می گفت:خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرد 


وشلیک خنده کلاس را پرکرد...


معلم برگشت چشمانش پر از اشک بود .


آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه ی سرد دیوار چسباند ..


لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید


و جای خالی اورا هیچکس پر نکرد...


عشق چیست

مفهوم های خواندنی و جالب عشق از دید علوم مختلف 



از استاد دینی پرسیدند عشق چیست؟ گفت:معرفت خداست .


 از استاد هندسه پرسیدند عشق چیست؟ گفت:نقطه ای که حول نقطه ی قلب جوان میگردد .


 از استاد تاریخ پرسیدن عشق چیست؟ گفت:سقوط سلسله ی قلب جوان .


 از استاد زبان پرسیدند عشق چیست؟ گفت:همپای love است . 


از استاد ادبیات پرسیدند عشق چیست؟ گفت : محبت الهی است .


 از استاد علوم پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عنصری هست که بدون اکسیژن می سوزد .


 از استاد ریاضی پرسیدند عشق چیست؟ گفت : عشق تنها عددی هست که هرگز تنها نیست .


 از استاد فیزیک پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها آدم ربائی هست که قلب را به سوی خود می کشد .


 از استاد انشا پرسیدند عشق چیست؟ گفت :عشق تنها موضوعی است که می توان توصیفش کرد .



تقلا



روزی سوراخ کوچکی در یک پیله ظاهر شد. 


شخصی نشست و ساعت‌ها تقلای پروانه برای بیرون آمدن از سوراخ کوچک پیله را تماشا کرد. 


ناگهان تقلای پروانه متوقف شد و به نظر رسید که خسته شده و دیگر نمی‌تواند به تلاشش ادامه دهد. 


آن شخص مصمم شد به پروانه کمک کند و با برش قیچی سوراخ کوچک پیله را گشاد کرد.

 

پروانه به راحتی از پیله‌اش خارج شد اما جثه‌اش ضعیف و بال‌هایش چروکیده بودند. آن شخص به تماشای پروانه ادامه داد. او انتظار داشت پر پروانه گشوده شود و از جثه او محافظت کند. اما چنین نشد و در واقع پروانه ناچار شد همه عمر روی زمین بخزد و هرگز نتوانست با بال‌هایش پرواز کند. آن شخص مهربان نفهمید که محدودیت پیله و تقلا برای خارج شدن از سوراخ ریز آن را خدا برای پروانه قرار داده بود تا به آن وسیله مایعی از بدنش ترشح شود و پس از خروج از پیله به او امکان پرواز دهد.

 


گاهی اوقات در زندگی فقط نیاز به تقلا داریم. اگر خداوند مقرر می‌کرد که بدون هیچ مشکلی زندگی کنیم فلج می‌شدیم، به اندازه کافی قوی نمی‌شدیم و هرگز نمی‌توانستیم پرواز کنیم.



ظرفیت انسان ها


مردی از دست روزگار سخت می نالید.


 پیش استادی رفت و برای رفع غم و رنج خود راهی خواست.


استاد لیوان آب نمکی را به خورد او داد و از مزه اش پرسید؟


آن مرد آب را به بیرون از دهان ریخت و گفت: خیلی شور و غیر قابل تحمل است.


استاد وی را کنار دریا برده و به وی گفت همان مقدار اب بنوشد و بعد از مزه اش پرسید؟


مرد گفت: ...خوب است و می توان تحمل کرد.


استاد گفت شوری آب همان سختی های زندگی است.


 شوری این دو آب یکی ولی ظرفشان متفاوت بود.


 سختی و رنج دنیا همیشه ثابت است و این ظرفیت ماست که مزه آنرا تعین می کند


 پس وقتی در رنج هستی بهترین کار بالا بردن ظرفیت و درک خود از مسائل است.


قیمت عادلانه

دزدی پیراهنی را دزدید و به پسر خود داد 


 که برود و پیراهن را بفروشد.


پسر پیراهن را به بازار برد در بازار پیراهن را از او دزدیدند


 پسر دست خالی پیش پدرش برگشت 


پدر گفت:پیراهن را چند فروختی؟؟؟؟؟؟؟


گفت:به همان قیمت که تو خریده بودی!!!!!!


:-)))  :-)))