اشکال کار ما این است
که ما همیشه انسانهای موفق را به خاطر پیروزیهایشان به خاطر میآوریم.
نه شکستهایشان
ما ادیسون را به خاطر آن یک لامپ برقی که اختراع کرد به خاطر میآوریم.
نه به خاطر آن هزاران لامپی که سوخت و نتیجه نداد.
************************************
اگر در اولین قدم موفقیت نصیب ما میشد سعی و تلاش دیگر معنی نداشت
موریس مترلینگ
معشوقی به عاشق خود گفت:
توبه سفرهایی رفتهای و شهرهای زیاد دیدهای
کدام شهر زیباتر و بهتر است؟
عاشق گفت:آن شهری که معشوق انسان در آن سکونت دارد.
هر جا که معشوق ما آنجاست,گرچه به قدر سوراخ سوزن باشد,صحرا است.
وگر چه ته چاه باشد بهشت است.مثل یوسف که در درون چاه بود.
معشوق اگر در دوزخ باشد آنجا بهشت است.
اگر در زندان باشد آنجا گلستان است .
به طور کلی هر کجا تو(معشوق)با من باشی دلم شاد است.
هر چند در دل گور باشم
خداوند به حضرت موسی(ع)وحی کرد که:
با دهانی پاک که با آن گناه نکردهای دعا کن ومرا بخوان!
موسی(ع)عرض کرد:چنین دهانی ندارم!
خداوند فرمود:تو که به وسیله دهان دیگران دعا نکردهای
با دهان دیگران مرا بخوان
یعنی با مردم به گونهای رفتار کن تا آنها شب و روز تو را دعا کنند
و یا اینکه دهان خود را پاک کن تا روح وقلبت نیز پاک شود
آنگاه دعا کن
تولدیک شروع تازه ومرگ یک مقصداست.
امازندگی سفری است که تاهمیشه امتداد دارد.
سفری است از کودکی به پختگی
سفری است از جوانی تاپیری
سفری است از معصومیت تاخودآگاهی
سفری است ازنادانی به دانایی وفرهیختگی
سفری است از ضعف مطلق تا قدرت برتر
سفری است از سلامتی تا ناتوانی
سفری است از پریشان حالی تا فداکاری و ایثار
سفری است از تنهایی به عشق
سفری است از رنج و اندوه تادلسوزی وهمدردی
سفری است از ترس تا ایمان
درسفر زندگی خوب است پابه پای جریان آن گام برداریم..
تقاضا برای چیزی کمتر از خدا به نظر بچهگانه میرسد.
هنگام دعا که رو به خدا میکنم هرگزنمیتوانم از او چیزهای دنیایی یاآسایش بخواهم.
زیرا در آن لحظات هیچ چیزبرتروبالاتر از عشق اونیست.
پس از خدا میخواهم که خودش را به من بدهد.
وقتی که او ازآن من است آنچه دارد به من تعلق میگیرد.
پس دیگر بینیاز هستم!..