از خدا خواستم دردهای مرا برطرف کند. خدا گفت: این کار من نیست کار توست که درد را رها کنی..
از خدا خواستم به فرزند معلولم سلامتی عطا کند خدا گفت:روح ابدی و جسم موقتی است.
از خدا خواستم که به من صبر عطا کندخدا گفت:صبر مقتول درد ورنج است و عطا نمیشود یاد گرفتنیاست.
از خدا خواستم به من خوشحالی بدهد خدا گفت: من به تو نعمتهایی میدهم خوشحال بودن به تو بستگی دارد.
از خدا خواستم مرا از دردها خلاص کند.خدا گفت:درد و عذاب تو را از علایق دنیا دور و به من نزدیکتر میکند.
از خدا خواستم معنویت مرا رشد دهد خدا گفت: تو خودت باید رشد کنی ولی من تو را پاک و پر بارت میکنم.
از خدا خواستم تمام لذایذ دنیا را به من بدهد خدا گفت: من به تو زندگی میدهم تا از همه چیز لذت ببری
از خدا خواستم کمکم کند تا دیگران را دوست داشته باشم همانطور که او مرا دوست دارد.
خدا گفت:بله
بلاخره خودت به آنجایی که باید رسیدی!
با خدا همه چیز ممکن میشود.
خداوند به حضرت موسی(ع)وحی کرد که:
با دهانی پاک که با آن گناه نکردهای دعا کن ومرا بخوان!
موسی(ع)عرض کرد:چنین دهانی ندارم!
خداوند فرمود:تو که به وسیله دهان دیگران دعا نکردهای
با دهان دیگران مرا بخوان
یعنی با مردم به گونهای رفتار کن تا آنها شب و روز تو را دعا کنند
و یا اینکه دهان خود را پاک کن تا روح وقلبت نیز پاک شود
آنگاه دعا کن
وقتی از یک حرف رنجیده میشویم,اگر دائمابه ان قسمتی فکر کنیم که ما را ازرده
روح و روان خود را بیمار میکنیم...