در یک روز بهاری سرد و مرطوب حلزونی از درخت گیلاس بالا میرفت.
پرندگانی که روی درخت مجاور نشسته بودنداو را به استهزاءگرفتند.
یکی از آنها با صدای بلند گفت:«آهای هالوی زبان بسته کجا داری میروی؟»
دیگری جیغ زد:«ببینم,چرا از اون درخت بالا میری؟»
و بعد همه پرندگان در حالیکه توی حرف هم میدویدند,یکصدا گفتند:
«روی اون درخت خبری از گیلاس نیست»
حلزون پاسخ داد:
«وقتی به اون بالا برسم,چند تا گیلاس پیدا میشه»
چه عاشق میشوم وقتی که تنها میشوم با تو!
و چشمان تو را محو تماشا میشوم با تو!
تو را از چشمهای من نهان کردندو میدانند
همین امروز و فردا باز پیدا میشوم با تو!
******************************
امیرالمومنین علی (ع)میفرمایند:
مردانی که خدا را آنچنان که باید شناختهاند و هم ایشانند.
یاوران مهدی (ع)درآخرالزمان
مرد فقیری بود که همسرش از شیر گاوشان کره درست میکردو او آنرا به تنها بقال روستا میفروخت.آن زن روستایی کرهها رابه صورت گلولهای دایرهای یک کیلویی میساخت و همسرش در ازای فروش آنها,مایحتاج خانه را از همان بقالی میخرید.روزی مرد بقال به وزن کرهها شک کردو تصمیم گرفت آنها را وزن کند.هنگامی که آنها را وزن کرد.دید که اندازه همه کرهها نهصد گرم است.او از مرد فقیر عصبانی شد و روز بعد به فقیر گفت:دیگر از تو کره نمیخرم,تو کرهها رابه عنوان یک کیلویی به من میفروختی در حالیکه وزن آن 900 گرم است.مرد فقیر ناراحت شد سرش را پایین انداخت و گفت:راستش ما ترازویی نداریم که کرهها را وزن کنیم ولی یک کیلو شکر قبلا از شما خریدم و آن یک کیلو شکر را به عنوان وزنه قرار دادم.
افتاده باش اما نه از دماغ فیل
هیچ چیز در زندگی بدتر از نفاق و دو رویی نیست..
انسان دورو به کسی میگویند که ظاهر و باطنش یکسان نیست..
زیان این افراد از کسانی که آشکارا راه مخالفت برگزیدهاند بیشتر است..
در حضور کسانی که روح مذهبی دارنداز مذهب سخن میگویند..
و نزد آنانی که از مذهب فاصله گرفتهاند نسبت به مبانی مذهبی بی علاقگی نشان میدهند..
انسان دورو اگرچه همیشه سعی میکند تا خود را یکرنگ جلوه دهد..
ولی خواه ناخواه چهره واقعی خود را آشکار خواهد ساخت..
اما این رسوایی هنگامی رخ میدهد که
فتنههای زیادی بر پا شده و عده زیادی فریب او را خوردهاند..
امام علی(ع)در نکوهش این افراد میفرمایند:چه زشت است که انسان دورو باشد
همه مرا نابغه میدانند ولی من خودم را یک فرد عادی میبینم..
ولی یک فرق بزرگ با دیگران دارم..
و آن این است که وقتی یک مسئله در ذهنم جای میگیرد..
شب و روز در هر شرایطی به آن میاندیشم..
در خواب وبیداری در کار و تفریح و تا آن را حل نکنم رهایش نمیکنم..