تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

حلزون

در یک روز بهاری سرد و مرطوب حلزونی از درخت گیلاس بالا می‌رفت.


پرندگانی که روی درخت مجاور نشسته بودنداو را به استهزاءگرفتند.


یکی از آنها با صدای بلند گفت:«آهای هالوی زبان بسته کجا داری میروی؟»


دیگری جیغ زد:«ببینم,چرا از اون درخت بالا میری؟»


و بعد همه پرندگان در حالیکه توی حرف هم می‌دویدند,یکصدا گفتند:


«روی اون درخت خبری از گیلاس نیست»


حلزون پاسخ داد:


«وقتی به اون بالا برسم,چند تا گیلاس پیدا میشه»