تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

لطفا از عشقم سوء استفاده نکن


میان من و خدایم عهدی است که:


هر گاه راهم را کج کردم به بیراهه  


تلنگری بزند ...


 و گوشهایم را شنوا کند


تا با کوچکترین هشدار به سمتش برگردم.


و دیگر عهد اینکه :


هر گاه خود را به خواب زدم که 


نشنوم هشدارهایش را  


بیدارم کند


   خدایا اگر لازم شد  بزن!!!!!  


بزن...حتی اگر اشکم هم در آمد دلت نسوزد  


باید کامل شوم یانه؟


می دانم  رئوف تر از اینهایی  و می بخشی


بارها صدایت را درونم شنیده‌ام 


فریاد میزنی


بنده من عاشقم


لطفا از عشقم سوء استفاده نکن 



خدا یا تو همیشه به عهد ت  وفادار ماندی..


تو وفادارترینی...


خواسته های نامعقول مرا ببخش


می دانم  زمانی که   درد میکشم 


نباید به تو   اعتراض کنم 


 باید قبول کنم  برای کامل شدن باید درد کشید


کسی که سزاوار اعتراض است خودِ خودِ خودم هستم





هشدار

زندگی این گونه پیش می‌رود:


ابتدا سنگ ریزه کوچکی به عنوان هشدار به ما اصابت می‌کند.


وقتی ما آن را نادیده می‌گیریم,یک آجر به ما برخورد می‌کند.


آجر را نادیده می‌گیریم و بعد با اصابت یک تخته سنگ بزرگ نابود می‌شویم.


اگر صادقانه به زندگیمان نگاه کنیم


 می‌توانیم جاهایی که از علائم هشدار دهنده غفلت کرده‌ایم راببینیم.


و بعد باز با پررویی می‌پرسیم:چرامن؟