تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

خیلی دلش گرفته

خیلی دلش گرفته بود.


آنروز کارش را زودتر به اتمام رساند وبه خانه آمد..


بی‌آنکه آبی به سرو رویش بزند دراز کشیدو لحظه‌ای آرام به خواب رفت..


درخواب صدایی به اومی‌گفت:


هیچ کس تنها نیست


وقتی فکرمی‌کنی که هیچ کسی را نداری واز همه جابریده‌ای


 کسی به تو فکرمی‌کند.بلندشو وصدایش بزن او به تو جواب می‌دهد.


پرسید:اوکیست؟من او رانمی‌شناسم..چطور صدایش بزنم؟


صداگفت:او از رگ گردن به تونزدیکتر است بلندشو نماز بخوان..


از خواب پریدوسریعا وضو گرفت ونماز خواند..


تازه نمازش تمام شدکه صدای زنگ درآمد..


باورش برایش سخت بود..کسی که قدرش را ندانست و از دستش داد.


حال که خدارا صدازد جوابش را داد


تابه امروز نمازش یک دقیقه هم به تاخیر نیفتاد..


چرا که باتمام وجود درک کردکه:


آری!هیچ کس تنها نیست..به شرط آنکه صدایش بزند..

عاقل ابله می‌شود ابله عاقل!

در دهکده یی کوچک مردی زندگی می‌کردکه ابله بود و تمام مردم مسخره‌اش می‌کردند.. 



ادامه مطلب ...

حضور

مردی با خود زمزمه کرد :خدا یا با من حرف بزن.


یک سار شروع به خواندن کرد.


اما مرد نشنید.

  ادامه مطلب ...

تفاوت

بین ان کسی که بیسواداست وتوانایی خواندن نداردوان کسی که مطالعه نمی کند تفاوت چندانی وجود ندارد. 


جیم ران