تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

حضور

مردی با خود زمزمه کرد :خدا یا با من حرف بزن.


یک سار شروع به خواندن کرد.


اما مرد نشنید.

  

فریاد براورد:خدا یا با من حرف بزن اذرخش  در اسمان غرید.


اما مرد گوش نکرد.


مرد به اطراف خود نگاه کرد وگفت:خدا یا بگذار تو را ببینم.


ستاره‌ای درخشید.


اما مرد ندید.


مرد فریاد کشید :یک معجزه به من نشان بده,نوزادی متولد شد.


اما مرد توجهی نکرد.


پس مرد در نهایت یاس فریاد زد:خدا یا لمس کن و بگذار بدانم که اینجا حضور داری.


در همین زمان خداوند پائین امد ومرد را لمس کرد.


اما مرد پروانه را با دستش پراند و به راهش ادامه داد.



وخدایی که در این نزدیکی‌است:


لای این شب بوها,پای ان کاج بلند


روی اگاهی اب,روی قانون گیاه


(سهراب سپهری)