با پول میشود خانه خرید ولی آشیان نه
رختخواب خرید ولی خواب نه
ساعت خرید ولی زمان نه
می توان مقام خرید ولی احترام نه
می توان کتاب خرید ولی دانش نه
دارو خرید ولی سلامتی نه
خانه خرید ولی زندگی نه
و بالاخره می توان قلب را خرید ولی عشق را نه
آیا شما جزو آن دسته از افرادی هستید که تا دیر وقت بیدار میمانید تا کارهایتان را انجام دهید یا ترجیح میدهید صبح زود بیدار شوید و آن را تمام کنید؟
برخی افراد شبیه جغد و پرندگانی که در شب فعالاند هستند و برخی دیگر به چکاوک و پرندگانی که در صبح فعالاند میمانند.آنهایی که مانند جغد هستند شبها تا دیر وقت بیدار میمانند اما بیدار شدن به موقع در صبح برای رفتن به مدرسه یا سر کار برایشان مشکل است.آنهایی که به چکاوک میمانند ترجیح میدهند که زود به رختخواب بروند و روزشان را زودتر از بقیه افراد شروع کنند.
آنهایی که مانند جغداند تنبل نیستند ساعت بدنشان کند و به مدت بیست و پنج ساعت کار میکند.بنابراین آنها همیشه به مدت زمان بیشتری در صبح نیاز دارند.
اما چکاوکها ساعتشان تندتر کار میکند.آنها در بیدار شدن به موقع هیچ مشکلی ندارند.اما قبل از اینکه بیشتر افراد به خواب بروند.آنها آمادهی خوابیدن میشوند.اگر شما دائما درمدرسه و محل کارتان دیر حاضر میشوید ساعت بدنتان را مقصر ندانید هر کسی میتواند از ساعت مدرسه و محل کارش پیروی کند اما تنظیم ساعت بدن بعضیها مشکلتر از بقیه است..
ساعت بدنمان نشان میدهد که ما در شب میخوابیم اما در روز بیداریم و گرسنه میشویم و در طول شب سیر هستیم.این ساعت حتی احساس فعال بودن ما را کنترل میکند.البته عادتهای ما نیز حائز اهمیت است..
برای مثال:اگر شما هر شب در یک زمان معین بخوابید تغییر دادن آن کار بسیار مشکلی است.
اگر دروغ رنگ داشت شاید هر روز دهها رنگین کمان در دهانمان نطفه میبست و بیرنگی کمترین چیزها بود.
اگر عشق ارتفاع داشت.من زمین را در زیر پای خود داشتم و تو هیچگاه عزم صعود نمیکردی.آن گاه شاید پرچم کهربایی مرا در قلهها به تمسخر میگرفتی!
اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت.عاشقان سکوت شب را ویران میکردند.
اگر براستی خواستن توانستن بود محال نبود همیشه وصال عاشقانی که همیشه خواهانند و همیشه میتوانستند تنها نباشند.
اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود گامی بردارد.تو از کوله بار سنگین خویش ناله میکردی و شاید من کمرشکستهترین بودم.
اگر غرور نبود چشمهایمان به جای لبها سخن نمیگفتند و ما کلام دوستت دارم را در میان نگاههای گه گاهمان جستجو نمیکردیم.
اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم همه وسعت دنیا یک خانه میشد و تمام محتوای یک سفره سهم همه بود.و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمیشد.
اگر ساعتها نبودند آزادتر بودیم و با اولین خمیازه به خواب میرفتیم.
اگر همه ثروت داشتند دلها سکه را بیش از خدا نمیپرستیدند و یک نفر در خیابان خواب گندم نمیدید تا دیگری از سر جوانمردی بیارزشترین سکهاش را نثار او کند.اما بیگمان صفا و سادگی میمرد اگر همه ثروت داشتند.
اگر مرگ نبود همه کافر بودند و زندگی بیارزشترین کالا بود.ترس نبود.زیبایی نبودو خوبی هم شاید...
اگر عشق نبود.به کدامین بهانه میگریستیم و میخندیدیم؟
کدام لحظه ناب را اندیشه میکردیم؟
و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب میآوردیم؟
آری!بیگمان پیش از اینها مرده بودیم.
آزیتا
خیلی دلش گرفته بود.
آنروز کارش را زودتر به اتمام رساند وبه خانه آمد..
بیآنکه آبی به سرو رویش بزند دراز کشیدو لحظهای آرام به خواب رفت..
درخواب صدایی به اومیگفت:
هیچ کس تنها نیست
وقتی فکرمیکنی که هیچ کسی را نداری واز همه جابریدهای
کسی به تو فکرمیکند.بلندشو وصدایش بزن او به تو جواب میدهد.
پرسید:اوکیست؟من او رانمیشناسم..چطور صدایش بزنم؟
صداگفت:او از رگ گردن به تونزدیکتر است بلندشو نماز بخوان..
از خواب پریدوسریعا وضو گرفت ونماز خواند..
تازه نمازش تمام شدکه صدای زنگ درآمد..
باورش برایش سخت بود..کسی که قدرش را ندانست و از دستش داد.
حال که خدارا صدازد جوابش را داد
تابه امروز نمازش یک دقیقه هم به تاخیر نیفتاد..
چرا که باتمام وجود درک کردکه:
آری!هیچ کس تنها نیست..به شرط آنکه صدایش بزند..
خدایا!
همیشه در ذهن من باش
وقتی که از خواب بیدار میشوم
سراسر روز بر من بتاب
بگذار هر دقیقه زمانی باشد برای همنشینی باتو
نگذار فراموش کنم
در هر ساعت از اینکه با من ماندهای و خواهی ماند
تا صدای مرا بشنوی و به من پاسخ دهی
شکر به جا آورم
خدا یا!
وقتی که شب میرسد
بگذار که افکارم از تو وعشق تو آرامش گیرند
بگذار که خوابم از امنیت و مهر تو اطمینان داشته باشد
و آگاه باشد که من متعلق به تو هستم