تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

فردا دیر است و فرداها دیرتر



لقمان حکیم به فرزند خود چنین پند داد:


ای فرزند!توبه را تاخیر مکن که مرگ ناگاه می‌رسد.


و هر که توبه را تاخیر اندازد یکی از دو خطر عظیم به  او می‌رسد.


اگر زنده ماند دل او را زنگ معصیت می‌گیرد و سیاه و تیره می‌شود.و دیگر از آن محو نمی‌گردد.


و اگر مرگ فرا گرفت دیگر فرصت تلافی نمی‌یابد


باید مواظب بود و از کلام لقمان حکیم عبرت گرفت زیرا :


در نخواندن نماز و به تاخیر انداختن آن و دیگر اعمال خیر نیز این دو احتمال و این دو بلا صادق است


 زیرا اگر مرگ فرا نگیرد پیری وسستی و تنبلی سراغ انسان می‌آید.


و اگر  مرگ هم فرا گیرد دیگر راهی برای جبران و تلافی نمی‌ماند


پس بیایید با هم, اکنون که فرصت  جبران هست به فکر باشیم که:


 فردا دیر  است و فرداها دیرتر..



غیبت عشق

ترس چیزی جز غیبت عشق نیست


اگر حقیقتا عشق بورزید ترس ناپدید می‌شود.


وقتی عشق اجازۀ جاری شدن پیدا نکند تبدیل به ترس می‌شود.


اما هنگامی که عشق جاری باشد ترس وجود ندارد.


ترس احساس عدم ارتباط با هستی است.


کودک ترس را نمی‌شناسد.


کودکان عاری از هر گونه ترس به دنیا می‌آیند.


اگر جامعه کودکان را در نداشتن ترس کمک و حمایت کند و شهامت را در مفهوم حقیقی آن به آنها بیاموزد و اگر جامعه بتواند به جای  باورها و عقاید پوسیده و کهنه برایشان پرسش ایجاد کند آنگاه کودکان به عشاقی بزرگ و افرادی خارق‌العاده بدل خواهند شد.


زندگی یک هدیه است


زندگی  یک هدیه است


اما فقط تعداد اندکی از مردم آن را می‌دانند


زیرا خداوند بدون هیچ هیاهویی این هدیه را به ما بخشیده است


هدیه زندگی چنان بی‌سرصدا به ما ارزانی شده است که ما به ارزش آن پی نبرده‌ایم.


اگر شما از هدیه زندگی آگاه شوید و شکر آن را به جا آورید.


برای دریافت هدایای بیشتر شایستگی می‌یابید.


کسی که از خدا بابت همه چیز شکرگزار است بیشتر و بیشتر دریافت می‌کند.


زیرا قلب شکرگزار گشوده و گشوده‌تر و پذیرا و پذیراتر می‌شود.





هدف زندگی



هر انسانی با سرنوشتی خاص به دنیا پا می‌نهد.


او باید وظیفه‌ای را به انجام برساند.


پیامی بدهد و کاری را به پایان برد.


بنابراین حضور ما در دنیا تصادفی نیست.


آمدنمان مقصودی به دنبال دارد.


هدفی فرا راه ماست 


و هدف هستی این است که کاری را با دستانمان به انجام برساند.


********************************

*********************

************

***


 

ماه خدا



رمضان آمد و آهسته صدا کردمرا 


مستعد سفر شهر خدا کرد مرا


از گلستان کرم طرفه نسیمی بوزید


که سرا پا پر از عطرو صفا کرد مرا


نازم آن دوست که با لطف سلیمانی خویش


پله ازسلسله دیو دعا کرد مرا


فیض روح‌القدسم کرد رها از ظلمات


همرهی تا به لب آب بقا کرد مرا


زین دعاهاست که با بی برگی و ضعف


در گلستان ادب نغمه سرا کرد مرا


هر سر مویم اگر شکر کند تا به ابد


کم بود زین همه فیضی که عطا کرد مرا