ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه
تا دهنشو وامیکرد آب میرفت تو دهنش
نمیتونست بگه
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو
اینقده بالا پایین پرید خسته شد خوابید.
دیدم تا خوابه دوباره بندازمش تو آب
ولی الان چند ساعته بیدار نشده
یعنی فکر کنم بیدار شده دیده انداختمش اون توقهر کرده
خودشو زده به خواب :(....
این داستان رفتار بعضی از آدمهایی است که کنارمونند.
دوستشون داریم و دوستمون دارند ولی مارو نمی فهمند
و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتارو با ما میکنند.
خسرو شکیبایی
بلبل را ببین که حتی در قفس هم میخواند.
پروانه را ببین که حتی با وجود کوتاهی عمر,از پرواز دست نمیکشد.
طاووس را ببین که زشتی پاهایش,افسردهاش نساخته.
زرافه را ببین که هرگز گردنکشی نمیکند.
کرم را ببین که بیدست و پا بودنش او را از حرکت باز نداشته.
جغد را ببین که شبها چگونه به مراقبه مشغول است.
عقاب را ببین که چشمانش را چگونه به هدفش دوخته.
سگ را ببین که تو نجس میخوانیش اما او به تو وفادار مانده.
گوسفند را ببین که چگونه قربانی خوشیها و ناخوشیهای توست.
زنبور را ببین که چگونه از گل شهد برمیآورد و از دشمن دمار.
لاکپشت را ببین که چگونه شجاعانه به جای لاک دیگران در لاک خود پنهان میشود.
پشه را ببین که چگونه غرور و عظمت تو را در هم میشکند و خشم نهفتهات را بیرون میریزد.
ماهی را ببین که چگونه سودای یک کرم کوچک او را به دام میاندازد.
اسب را ببین که چگونه از روی نجابت به ولی نعمت خود خدمت میکند.
و پرندگان را ببین که چگونه به هنگام آب خوردن نظری نیز به آسمان دارند.
نائل
موقعیتهای زیادی در زندگی داشت..
ولی قدر هیچ کدام را ندانست..
حالا که میخواهد قدر بداند دیگر موقعیتی پیش نمیآید..
ولی ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است
ناامید نیست و دوباره شروع میکند..
سختیها را تحمل میکند به امید فردایی بهتر..
در کل میخواهم بگویم :
قدر موقعیتهایی که در زندگی برایتان پیش میآید را بدانید
و نگذارید به راحتی از دست برود..
چرا که جبران میشود ولی به سختی.....