ماهیمون هی میخواست یه چیزی بهم بگه
تا دهنشو وامیکرد آب میرفت تو دهنش
نمیتونست بگه
دست کردم تو آکواریوم درش آوردم
شروع کرد از خوشحالی بالا پایین پریدن
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو
اینقده بالا پایین پرید خسته شد خوابید.
دیدم تا خوابه دوباره بندازمش تو آب
ولی الان چند ساعته بیدار نشده
یعنی فکر کنم بیدار شده دیده انداختمش اون توقهر کرده
خودشو زده به خواب :(....
این داستان رفتار بعضی از آدمهایی است که کنارمونند.
دوستشون داریم و دوستمون دارند ولی مارو نمی فهمند
و فقط تو دنیای خودشون دارند بهترین رفتارو با ما میکنند.
خسرو شکیبایی