وقتی از یک حرف رنجیده میشویم,اگر دائمابه ان قسمتی فکر کنیم که ما را ازرده
روح و روان خود را بیمار میکنیم...
کسی که تصمیم گرفته ادم متحولی شود در دل هر مشکلی درسهایش رامیاموزد
تا اگر بدیها برایش تداعی شود او بگوید من از ان یک درس بزرگ گرفتم وان بدی را از ذهن پاک کند...
دیروز دو درس بزرگ اموختم...
حرفهایی مرا ازرد ولی درسی میان ان حرفها نهفته بودکه ارزشمندتر از فکر کردن
به بدی دیگران در حق خودم است...
ما ادمها علاوه بر اینکه الکی پز میدهیم,زود هم قضاوت میکنیم..
یکی از درسها این بود که زود قضاوت نکنیم درست است جامعه پر از دروغ,تهمت
وغیبت و.....ولی همه مثل هم نیستندو ما نباید به همه برچسب بد بودن بزنیم
ادمها با هم فرق دارند.چون نگاهشان متفاوت است..
قرار نیست همه یک جور فکر کنند..یکی کاری را با قصد ونیت بد ودیگری بدون هیچ قصدی همان کار را انجام میدهد پس این دو با هم متفاوتند..
بهتر است ما روی حرفی که میزنیم خوب فکر کنیم وبعد برچسب بزنیم که خدایی نکرده نسبتی به کسی ندهیم که شایسته او نیست...
ودرس دیگر اینکه ظرفیت ادمها را بسنجیم.وبه همان اندازه سخن بگوییم نه کمتر نه بیشتر.یک حرف در نظر افراد مختلف یک معنی ندارد بین هزاران نفر هزاران نظر وفکر مختلف است .ما باید به اندازه فکر ادمها با انها حرف بزنیم..
خلاصه مطلب اینکه:زود قضاوت نکنیم وظرفیتها را بسنجیم پس درون هر مشکل وسختی درسی نهفته که اگر ما دنبال درسهایش باشیم به بدیها فکر نمیکنیم....