تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

یک شانس

در زمان‌های قدیم,پادشاهی تخته سنگی را در وسط جاده قرار داد و برای اینکه عکس العمل مردم را ببیند خودش را جایی مخفی کرد.

بعضی از بازرگانان و ندیمان ثروتمندپادشاه بی‌تفاوت از کنار تخته سنگ می‌گذشتند,بسیاری هم غرولند می‌کردند که این چه شهری است که نظم ندارد,حاکم شهر عجب مرد بی‌عرضه‌ای است.با وجود این هیچ کس تخته سنگ را از وسط بر نمی‌داشت.

نزدیک غروب یک روستایی که پشتش بار سبزی و میوه بود به سنگ نزدیک شد.بارهایش را زمین گذاشت وبا هر زحمتی بود تخته سنگ را از وسط جاده برداشت و آن را کناری قرار داد.


ناگهان کیسه‌ای را دید که وسط جاده و زیر تخته سنگ قرار داده شده بود.کیسه را باز کرد و داخل آن سکه‌های طلا و یک یادداشت پیدا کرد که پادشاه در آن نوشته بود:

هر سد و مانعی می‌تواند یک شانس برای تغییر زندگی باشد.