دخترم دست میکشد روی سرم و میگوید که بهترین و دوست داشتنی ترین پدر دنیا هستم.
زنم اعتراف میکند که همیشه زود به زود دلش برایم تنگ میشده,, ولی به رویش نمیآورده.
.رئیسم بعد ازاینکه سینهاش را صاف میکند
.مدعی میشود که من مایهی افتخار او و باقی همکارانم بوده ام
همسایهها مرا به خاطر مردم آزار نبودن, تربیت صحیح فرزند ,آداب معاشرت
و رعایت زمان بیرون گذاشتن زباله تحسین میکنند
حتی سوپری محل هم از این که چقدر درخوش حسابی
و گشاده رویی گوی سبقت را از دیگران ربودهام حرف می زند.
ماندهام که اینآدم ها چرا تا دیروز از این حرفها نمیزدند
وقتی که زنده بودم
حسین احمدیان