مرد داد میزد:
-من فقط دارم تحمل میکنم,کاش میشد یه جور از دستت خلاص شم!
زن هم در حالیکه سعی میکرد تن صدایش بالاتر از مرد باشد گفت:
-فکر کردی من کشته مردۀ زندگی با توام؟
من از تو بیشتر مشتاق خلاص شدن از این زندگی آشغالم!
مرد مجلهای را که در دست داشت و با آن خود را باد میزد به کناری انداخت و از خانه خارج شد.
روی مجله عکسی از او و زنش انداخته بودند که با لبخندی اغراق آمیز خودنمایی میکردند.
زیر عکس با خط درشت و قرمز رنگ نوشته بود:
«یک زوج خوشبخت»
محمدامین تاجور