اگر دنیا آینه ماست.
هرآنچه در آن میبینیم.
به نوعی انعکاس چیزی در ماست.
ما ناگزیریم مسئولیتش را بپذیریم.
و اگر میخواهیم دنیای ما تغییر کند
آن را در درون خودمان تغییر دهیم
از اینرو ,زمانی که به دنیا نگاه میکنیم
و شاهد فقر ,گرسنگی ,درد,خشونت و اغتشاش هستیم
باید به خود بگوییم:
فقر, درد, خشونت,و اغتشاش درون من چیست که منعکس میشود؟
میدانم که دنیا آیینه من است
به عبارت دیگر آفریده من است
اگر چیزهایی که میبینم در من وجود نداشتند
پس نمیتوانستند در دنیای من وجود داشته باشند
شخص پیری که بسیار فرتوت شده بود نزد پزشک برای درمان دردهای خود رفت گفت:
بینیام درد میکند.
پزشک:از پیری است.
پیر:چشمم تاریک شده
پزشک:ازپیری است
پیر :کمرم زیاد درد میکند.
پزشک:آن هم ازپیری است.
پیر:غذاها و نوشابهها برایم لذتی ندارد.
پزشک:آن هم از پیری است.
پیر تنگی نفس دارم.
پزشک :آن هم از پیری است.
پیر: کمرم خمیده و کژپشت شدهام.
پزشک: از پیری است.
پیر ناراحت شده و به پزشک گفت:
تو از پزشکی فقط همین یک جمله را یاد گرفتهای؟
پزشک:این خشم و عدم تحمل نیز از پیری است.
آری بعضی بدن پیر دارند ولی روحشان جوان است و در جهان معنا مست جلوه الهی میباشند.مانند پیامبران و اولیای خدا..
بنابراین به کالبد آنها منگر,در دریای دل آنها شناوری کن و از جوانی و نشاط آنها بهره بگیر نه آنکه سیرت رابخاطر صورت نادیده بگیری تو صافی دل آنها را آینه خود قرار بده و باطن بین باش نه ظاهر بین!!.
مثنوی