تاجری بغدادی روزی در بازار به بهلول برخوردو گفت:جناب بهلول عاقل,من چه کالایی بخرم تا سود فراوان ببرم؟
بهلول در جوابش گفت:اهن و پنبه بخر.......
تاجر رفت اهن و پنبه زیادی خریدوپس از مدتی کوتاه سود فراوانی نصیبش شد.
بار دیگر به بهلول برخورد کرد وگفت:ای بهلول دیوانه!من چه کالایی بخرم تا سود ببرم؟
بهلول گفت:پیاز و هندوانه بخر!
تاجر رفت و خرید,اتفاقا هوا گرم بود وپس از چند روزی همه پیازها و هندوانه ها
گندیدو تاجر مجبور شد همه را در دریا بریزد و از این راه ضرر کلانی کرد.
تاجر فوری به سراغ بهلول رفت وگفت:این چه راهنمایی بود که کردی؟!
بهلول گفت:در مرتبه اول بعنوان عاقل با من مشورت کردی,من هم جواب عاقلانه دادم.
بار دوم به عنوان دیوانه خطاب کردی,من هم دیوانه وار جواب دادم