رفتم بانک به کارمند بانک میگم
ببخشید شما صندوقدار هستین؟
گفت نه:هاچ بکم
اصلا اشک تو چشام جمع شد
مردم اعصابشون زیر درخت آلبالو گم شده:))))))))))
*********
تعداد تردمیل های دست دوم توی بازار بیشتر از نوشه!!
چون هر خانواده حداقل یک بار تردمیل خریدن
بعدش فهمیدن که حال دویدن ندارن!:))))))))))
*********
دیروز تو خیابون دیدم تو یه پورشه شاسی بلند
دو تا بچه سرشونو از تو سانروف ماشین آوردن بیرون
دارن عشق میکنن
یاد بچگیای خودم افتادم
.
.
.
.
.
.
.
.
.
یه همچین حسی رو تو فرغون داشتم:)))))))))
آنگاه که غرور کسی را له می کنی
آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی
آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی
آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری
آنگاه که حتی گوشت را می بندی
تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی
آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری
می خواهم بدانم دستانت را بسوی کدام آسمان داز می کنی
تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟
لقمان برای زیارت حضرت داود(ع)به دیدار داوود (ع)رفت.
دید او حلقه هایی را که ساخته داخل هم می گذارد
و به گونه عجیبی آنها را به همدیگر پیوندمی دهد.
لقمان تعجب کرد و خواست از حضرت داوود (ع)سوال کند.
که چه می سازی؟
همیشه کسی وجود خواهد داشت که سر راهمان سنگ پرتاب کند
این به ما بستگی دارد که با آن سنگها چه میسازیم
پل یا دیوار؟؟؟؟
یادمان باشد ما معمار زندگیمان هستیم
معماری خوب باشیم
******************************
***********************************************
*******************************