تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

قدرش را بدان

خیلی چاق بود .پای تخته که می رفت کلاس پر میشد از نجوا ....


تخته را که پاک می کرد بچه ها ریسه می رفتند 


و او با صورت گوشتالو و مهربانش فقط لبخند می زد...


آنروز معلم با تانی وارد کلاس شد .کلاس غلغله بود.


یکی می گفت:خانم اجازه!؟گلابی بازم دیر کرد 


وشلیک خنده کلاس را پرکرد...


معلم برگشت چشمانش پر از اشک بود .


آرام و بی صدا آگهی ترحیم را بر سینه ی سرد دیوار چسباند ..


لحظاتی بعد صدای گریه دسته جمعی بچه ها در فضا پیچید


و جای خالی اورا هیچکس پر نکرد...