تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت
تــــــــرقـــی

تــــــــرقـــی

آغاز یک تغییر/گامی به سوی پیشرفت

گاهی نیست



آنکس که چشم دارد خواهد دید


آنکس که گوش دارد خواهد شنید


انکس که قلب دارد احساس خواهد کرد  


ادامه مطلب ...

تنها امیدی که وجود دارد

عشق,تنها امیدی است که وجود دارد:زیرا تنها عشق می‌تواند پلی میان انسان و خدا باشد:زیرا تنها عشق


 می‌تواند قایقی باشد که انسان را از این کرانۀ رود به کرانه‌ی دیگر ببرد.


غیر از عشق,هیچ امیدی وجود ندارد.


انسان,بدون عشق در یاس و ناامیدی زندگی می‌کند.


غیبت عشق

ترس چیزی جز غیبت عشق نیست


اگر حقیقتا عشق بورزید ترس ناپدید می‌شود.


وقتی عشق اجازۀ جاری شدن پیدا نکند تبدیل به ترس می‌شود.


اما هنگامی که عشق جاری باشد ترس وجود ندارد.


ترس احساس عدم ارتباط با هستی است.


کودک ترس را نمی‌شناسد.


کودکان عاری از هر گونه ترس به دنیا می‌آیند.


اگر جامعه کودکان را در نداشتن ترس کمک و حمایت کند و شهامت را در مفهوم حقیقی آن به آنها بیاموزد و اگر جامعه بتواند به جای  باورها و عقاید پوسیده و کهنه برایشان پرسش ایجاد کند آنگاه کودکان به عشاقی بزرگ و افرادی خارق‌العاده بدل خواهند شد.


اگر ...

اگر دروغ رنگ داشت شاید هر روز ده‌ها رنگین کمان در دهانمان نطفه می‌بست و بی‌رنگی کمترین چیزها بود.


اگر عشق ارتفاع داشت.من زمین را در زیر پای خود داشتم و تو هیچ‌گاه عزم صعود نمی‌کردی.آن گاه شاید پرچم کهربایی مرا در قله‌ها به تمسخر می‌گرفتی!


اگر شکستن قلب و غرور صدا داشت.عاشقان سکوت شب را ویران می‌کردند.


اگر براستی خواستن توانستن بود محال نبود همیشه وصال عاشقانی که همیشه خواهانند و همیشه می‌توانستند تنها نباشند.


اگر گناه وزن داشت هیچ کس را توان آن نبود گامی بردارد.تو از کوله ‌بار سنگین خویش ناله می‌کردی و شاید من کمرشکسته‌ترین بودم.


اگر غرور نبود چشمهایمان به جای لبها سخن نمی‌گفتند و ما کلام دوستت دارم را در میان نگاههای گه گاهمان جستجو نمی‌کردیم.


اگر دیوار نبود نزدیکتر بودیم همه وسعت دنیا یک خانه می‌شد و تمام محتوای یک سفره سهم همه بود.و هیچ کس در پشت هیچ ناکجایی پنهان نمی‌شد.


اگر ساعتها نبودند آزادتر بودیم و با اولین خمیازه به خواب می‌رفتیم.


اگر همه ثروت داشتند دل‌ها سکه را بیش از خدا نمی‌پرستیدند و یک نفر در خیابان خواب گندم نمی‌دید تا دیگری از سر جوانمردی بی‌ارزشترین سکه‌اش را نثار او کند.اما بی‌گمان صفا و سادگی می‌مرد اگر همه ثروت داشتند.


اگر مرگ نبود همه کافر بودند و زندگی بی‌ارزشترین کالا بود.ترس نبود.زیبایی نبودو خوبی هم شاید...


اگر عشق نبود.به کدامین بهانه می‌گریستیم و می‌خندیدیم؟


کدام لحظه ناب را اندیشه می‌کردیم؟


و چگونه عبور روزهای تلخ را تاب می‌آوردیم؟


آری!بی‌گمان پیش از اینها مرده بودیم.


آزیتا


انتخاب با شماست

به چیزی تبدیل می‌شوید که دوستش دارید


هر کس به چیزی تبدیل می‌شود


که به آن عشق می‌ورزد.


اگر سنگی را دوست داشته باشد سنگ می‌شود.


اگر هدفی را دوست داشته باشد.


به آن هدف تبدیل می‌شود.


اگر به فردی عشق بورزد آن فرد می‌شود.


و اگر به خدا عشق بورزد خدایی می‌شود.


اینک انتخاب با خود شماست.